به نام سلام
الله اکبر، الله اکبر ... صدای اذان در فضای شهر پیچید، وضویش را گرفت و راهی مسجد شد. ماه در آسمان پدیدار شده بود. نمازش را خواند و با خدای خود به راز و نیاز پرداخت. پس از اتمام نماز، کیسه خود را برداشت و به رسم هر شب، به سراغ خانه هایی میرفت و از کیسه ی خود چیزی درمی آورد و به آنان می داد. با کودکان بازی می کرد و گاهی با گفتن جملات زیبا صاحب خانه را مهمان می کرد. او یتیمان شهر را می شناخت و به خانه ی آنان می رفت. فهمیدم ک شب های او می گذرد و شب های من نیز، اما برای او با راز و نیاز با خدا و اکرام یتیم و برای من با غفلت. شب های علی سلام است تا فجر، شب های من اما پر از زمزمه ی یالیتنی قدمت لحیاتی ست. قدر و اندازه ی شب های علی والاست، پیمانه ی شب های من اما خالیست. سوره ی مبارکه فجر و قدر
شب های علی عادی نبود، شب های من و او متفاوت بود.
بیایید شب هایمان را علی گونه بگذرانیم...
Design By : Pichak |